Afsoos

4 views

Lyrics

به تو ای دوست سلام
 دل صافت نفس سرد مرا آتش زد
 چه کنم با غم خویش
 که گَهی بغض دلم میترکد
 دل تنگم ز عطش میسوزد
 شانه ای میخواهم
 که گذارم سر خود بر رویش
 و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
 ولی افسوس که نیست
 ولی افسوس که نیست
 دیگر ای بادصبا دست ز بَختم بردار
 خبر از یار نیار
 دل من خاک شد و دوش به بادش دادم
 مگر این غم ز سرم دور شود
 ولی انگار نشد
 بگو ای دوست چرا دور نشد
 چرا دور نشد
 من تماشای تو می کردم و غافل بودم
 کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
 گفته بودی که چرا محو تماشای منی
 و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی
 مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
 ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی
 ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی
 

Audio Features

Song Details

Duration
05:36
Key
4
Tempo
89 BPM

Share

More Songs by Homayoun Shajarian'

Albums by Homayoun Shajarian'

Similar Songs