Atashe Javedan
2
views
Lyrics
آتشی در سینه دارم جاودانی عمر من مرگی است نامش زندگانی رحمتی کن کز غمت جان می سپارم بیش از اینم طاقت هجران ندارم کی نهی بر سرم پای ای پری از وفاداری شد تمام اشک من بس در غمت کرده ام زاری نوگلی زیبا بود حسن و جوانی عطر آن گل رحمت است و مهربانی ناپسندیده بود دل شکستن رشته ی الفت و یاری گسستن کی کنی ای پری، ترک ستمگری؟ می فکنی نظری، آخر به چشم ژاله بارم گرچه ناز دلبران دل تازه دارد ناز هم بر دل من اندازه دارد حیف اگر ترحمی نمی کنی بر حال زارم جز دمی که بگذرد، که بگذرد از چاره کارم دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت امّا آن زمان که بر کشد گیاه غم سر از مزارم
Audio Features
Song Details
- Duration
- 04:17
- Tempo
- 105 BPM