Laya

2 views

Lyrics

پاییز آمد در میان درختان لانه کرده کبوتر از تراوش باران می گریزد
 خورشید از غم با تمام غرورش پشت ابر سیاهی عاشقانه به گریه می نشیند
 من با قلبی به سپیدی صبح با امید بهاران میروم به گلستان
 همچو عطر اقاقی لابه لای درختان می نشینم
 باشد روزی به امید بهاران روی دامن صحرا لاله روید
 ، ، ،
 شعر هستی بر لبانم جاری پر توانم آری میروم در کوه و دشت و صحرا
 ره پیمای قله ها هستم من راه خود در توفان در کنار یاران مینوردم
 دارم امید که دهد روزی سختی کوهستان
 بر روان و جانم پاکی این کوه و دشت و صحرا
 باشد روزی برسد به جهان
 شعر هستی بر لب جان نهاده بر کف راه انسان ها را در نوردم
 ، ، ،
 ره پیمای قله ها هستم من راه خود در طوفان در کنار یاران می نوردم
 در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل ها رهنوردی شاد و پر امیدم
 شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
 از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
 شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
 از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است

Audio Features

Song Details

Duration
02:14
Key
2
Tempo
81 BPM

Share

More Songs by Mohammadreza Aligholi

Albums by Mohammadreza Aligholi

Similar Songs